تو مثال شادی و ما خندهایم |
|
که نتیجهی شادی فرخندهایم |
جنبش ما هر دمی خود اشهدست |
|
که گواه ذوالجلال سرمدست |
گردش سنگ آسیا در اضطراب |
|
اشهد آمد بر وجود جویآب |
ای برون از وهم و قال و قیلمن |
|
خاک بر فرق من و تمثیلمن |
بنده نشکیبد ز تصویرخوشت |
|
هر دمت گوید که جانممفرشت |
همچو آن چوپان که میگفت ایخدا |
|
پیش چوپان و محب خودبیا |
تا شپش جویم من ازپیراهنت |
|
چارقت دوزم ببوسمدامنت |
کس نبودش در هوا و عشقجفت |
|
لیک قاصر بود از تسبیح وگفت |
عشق او خرگاه بر گردونزده |
|
جان سگ خرگاه آن چوپانشده |
چونک بحر عشق یزدان جوشزد |
|
بر دل او زد ترا بر گوشزد |
خداوندا تومانند شادی هستی وماهمچون خنده ،وخنده معلول شادی خجسته است. حرکات ما دم به دم بروجود خداوند بزرگ جاودان گواهی می دهد. چنانکه مثلا گردش سنگ آسیاب آبی گواه بروجود جوی آب است. ای خدایی که ازحیط? وهم وگفتگوی من بیرونی ،خاک برسرمن وتمثیل های من .یعنی هم? تمثیلاتی که دربار? بیان رابط? حق وخلق گفته می شود نارسا وابتراست. این تمثیلات فقط بیانگرکمال اشتیاقی است که بنده به خدای مهربان دارد،ونمی تواند دربرابر خیالات زیبایی که ازمعشوق ومعبود درذهن دارد صبر کند. درحقیقت می خواهد دریافت های خودراازحضرت حق به طالبان تفهیم کند .وبگوید: جانم فدای خاک پای توباد. مانند آن شبانی که می گفت :خدایا نزد من آی وپیش دوستدارخودبیا،بیا تا شپش های لباست راپیداکنم وچارقت رابدوزم وبردامنت بوسه زنم. آن شبان بقدری به پروردگاراشتیاق داشت که کسی درعشق حق همتای اونبود،ولی اودربیان تقدیس وتنزیه الهی ناتوان بود. نمی توانست شهود قلبی خود رادرالفاظی مناسب بازگوکند. عشق آن شبان خیمه برفراز آسمان زده بود،وازنظر عشق الهی دربلند ترین مرتبت قرار داشت وجان دیگران به قدری درعشق حق ازاوکمتربود که سگ خیمه گاه آسمانی او شده بود ووقتی دریای عشق حضرت حق جوش وخروش آمد، قلب اوراتحت تاثیر قرارداد،اما توازجوش وخروش دریای عشق فقط الفاظی شنیده ای.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |